عاشقانه



بعضی از آدم ها انقدر نگاهشان

چشم هایشان
دست هایشان

مهربان است ..كه دلت میخواهد

یكبار در حقشان بدی كنی و نامهربانی

و ببینی نگاهشان،چشم هایشان،دست هایشان

وقتی نامهربان میشود چگونه است

در نهایت حیرت تو

میبنی

مهربان تر میشوند انگار

بدیت را با خوبی

نامهربانی ات را با مهربانی

پاسخ میدهند

چقدر دلم تنگ است برای دیدن چنین ادم مهربانی که تویی عزیز دلم

 

دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده

اینقدر دورم ز تو که
دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم

در حسرت فردای تو تقویمو پر می کنم

هر روز این تنهایی رو فردا تصور میکنم

هم سنگ این روزای من تنها شبم تاریک نیست

اینجا به جز دوری تو چیزی به من نزدیک نیست
هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم

هر شب تو رویای خودم آغوشتو تن میکنم

آینده ی این خونه رو با شمع روشن میکنم
دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده

اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده

دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده

تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده

دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

غربت

غربت خودم را احساس می كنم

غربتی در این دنیای غریب

شكوه شكفتن در من پژمرده

هیجان
صدا در من شكسته

بغض در گلوگاه دقایقم خفه شده

و اشك ها یكی پس از دیگری بر گونه آرزوهایم می چكد

آری ، آغاز دوباره زیست و هزاران بار مردن یعنی این

یعنی پا نهادن در جاده بی انتهای هیچ

یعنی گم شدن در پستویی از تنهایی

یعنی در گور گناهانت خشكیدن


یعنی انگشتانت را در چرخ شعرهایت له كردن

من فرق سپیده و شامگاه را نمی دانم

برای من همیشه همه چیز سیاه است

و شاید در اوج شادی هایم خاكستری رنگ شود

چهره هیچ كس را به یاد نمی آورم

كسی برایم به یاد ماندنی نیست

پرواز برایم ممكن نیست چرا كه نه فرشته ام ٬ نه پرنده

من انسانم ، انسانی از جنس خاك

دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

تشکر می کنم

 

                           برای همه وقتهایی که مرا به خنده واداشتی

برای همه وقتهایی که به خاطر من گریستی
برای همه وقتهایی که به من جرات و شهامت دادی
برای همه وقتهایی که به من آرامش دادی
برای همه وقتهایی که مرا در آغوش گرفتی
برای همه وقتهایی که آغوش مرا برای خود امن یافتی
برای همه وقتهایی که با من به گردش آمدی
برای همه وقتهایی که با من درددل کردی
برای همه وقتهایی که خواستی در کنارم باشی
برای همه وقتهایی که مرا در کنار خود پذیرفتی
برای همه وقتهایی که به من اعتماد کردی
برای همه وقتهایی که اشتباهاتم را به من گفتی
برای همه وقتهایی که مرا تحسین کردی
برای همه وقتهایی که عاشقانه تنبیهم کردی
برای همه وقتهایی که گفتی "دوستت دارم"
برای همه وقتهایی که به من اجازه دادی بگویم "دوستت دارم"
برای همه وقتهایی که در فکر من بودی
برای همه وقتهایی که با فکر تو  انرژی گرفتم
برای همه وقتهایی که در چشمم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی
برای همه وقتهایی که دستهایت را گرفتم و عشق را در چشمانت خواندم
برای همه وقتهایی که عاشقانه مرا بوسیدی
برای همه وقتهایی که نوازشهای نابت جسم و روحم را صیقل داد
برای همه لحظه هایی که در انتظار من بودی
برای همه اینها
سپاس مرا بپذیر
و بدان
که همیشه
با همه وجود
با همه عشق خود
دوستت دارم

دو شنبه 30 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

ماه که بالا می آید

تو نوشته می شوی،

با تمامِ بودنت :

که پیشانی ات ماه بود

چشم هایت، خورشید

خنده هایت، چکاوک نارنج زار.
ماه که می رود آفتاب شود

باد می‌آید

کاغذهایم را ... تو را با خود می برد.
می شود ماه را با دست هایت نگه داری،

غروب نکند؟

می خواهم درها و پنجــره ها را چفت کنم

و تــو را

برای همیشــه بنویسم

یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

خدایا

 

یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

آیا می دانید؟!

این مطلب بی ربطه با نوشته های قبلیم به نظر خودم جالب بود گفتم بزارمش امیدوارم خوشت بیاد

برو ادامه مطلب ممنون


ادامه مطلب

یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

عشق، عشق، عشق

 

عشق، عشق، عشق، بی عشق چه کنم؟ بدون داشتن آرامش تو، عشق من، دنیا جهنمی بیش نیست. به همین شب عزیز که بدون دنیای عاشقانه مان زندگی پشیزی برای من ارزش ندارد. هر طور که تو بخواهی. من فقط انتظار میکشم. همه عشقم را جمع میکنم تا لحظه ای که تو بخواهی ارزانیت کنم. پژمرده میمانم تا تو بیایی و شکوفا شوم. همه دوست داشتنم را در دلم جا میدهم برای زمانی که تو بخواهی. دلم تنگ است اما بازهم همه عشقم را که تمام کهکشان برایش کوچک است در دل تنگم جا میدهم و به انتظار طلوع آفتاب عشق می نشینم. وجودم را لحظه به لحظه پر از دوست داشتن و عشق و آرامش میکنم تا وقتی که تو بخواهی به پایت بریزم. من؟ من چه اهمیتی دارم؟ همه زندگی من تو هستی. همه وجودم فدای یک لحظه آرامش تو. اگر اینطور آرامی، من فقط عاشقی منتظر باقی خواهم ماند. به خدا که دشوارترین جمله های تمام عمرم را مینویسم. به خدا که با همه اشتیاقم منتظرم تا باز مرا بخواهی. بخواهی که باشم. دوباره بگویی آرامت میکنم و من به خودم ببالم. هرچند اکنون خودم آرام نیستم و هیچ چیز جز صدای عاشقانه تو آرامم نمیکند. صدایی که با عشق خداییش بگوید هنوز عاشق است. هنوز دوستم دارد. چه میگویم. می بینی؟ می بینی چه آشفته میشوم با نبودنت؟ اما اگر تو بخواهی، اگر تو بخواهی عشق ابدی من، دلم را آنقدر بزرگ میکنم که یاد بگیرد تنها در انتظار بماند و عشقش را تنها در لحظه ای که معشوق بخواهد نثار او کند. اصلا مگر عشق همین نیست که آدمی بر تمامی خواسته های خود خط بطلان بکشد تا یار به هرچه میخواهد برسد؟ پس از این به بعد عاشقتر میشوم. آنقدر عاشق که جز عشقم هیچ نبینم. حتی خودم را. و در انتظار طلب یار میمانم. هر لحظه انتظار میکشم تا همه جان و روح و عشق و آرامشم را با پای عشقم بریزم. هروقت تو بخواهی. هر طور تو بخواهی. اما یک چیز دیگر از خواستن تو خارج است.
عشق جاودانه من،
هر لحظه از الان تا نهایت بیکران، هر ثانیه از اکنون تا همیشه، عشق تو در دل من بسیار بیشتر و عمیقتر از لحظه قبل است. این عشق را میخواهم. همیشه میخواهم. همیشه بدان که هر دقیقه بیشتر از دقیقه قبل دوستت دارم. و هر لحظه بخواهی همه عشقم را همه وجودم را به اشاره ای به پایت خواهم ریخت.

یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

عشق جاودانه ام،

 

                                 دوباره زنده شدم امروز. خود مولانا بودم آنگاه که سماع آغاز میکند:

مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم،  دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
دوباره نفسهای گرم معشوق در عاشقانه ترین هم آغوشی دوران عشق که هر هم آغوشی برای خود عاشقانه ترین است. بگذار سر به سینه من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیدۀ سر در کمند را
بگذار سر به سینۀ من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدام است، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
دلتنگم آنچنان که اگر ببینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرام و روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
 بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
                                                   بگذار تا بنوشمت ای چشمۀ شراب
بیمار خنده های توام، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی، گرمتر بتاب

 

شنبه 28 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

شنبه 28 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

شادم که همچوشاخه ی خشکی باز            در شعله های قهر تو می سوزم        
گویی هنوز آن تن تب دارم                     کز آفتاب شهر تو می سوزد
در دل چگونه یاد تو می میرد                  یاد تو یاد عشق نخستین است
یا دتو آن خزان دل انگیزیست                   کو را هزار جلوی رنگین است
اما من آن شکوفه ی اندوهم                      کز شاخه های یاد تو می رویم

شبها تو را به گوشه ی تنهایی             در یاد آشنای تو می جویم    

شنبه 28 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

پاییز

 

من از اواخر آبان می ایم یک روز مانده به آتش ،از آن پاییزی که فقط سه مداد دارد برای نقاشی ،سرخ و نارنجی وزرد.میان بغض تولد لحظه های بی قراری ام همیشه کسی برای آمدن که هرگز نیامده است.و من به پاییز گفته ام که اگر او بیاید حتما مداد رنگی های که او کم دارد برایش خواهم آورد تا بهار دیگر دلش را نسوزاند با رنگ ،ومن وپاییز،او را از پشت بید مجنون هایی که به باد باج نمی دهند صدا می زنیم واو نه هنوز عشق آورده است،نه مداد رنگی و من نمی دانم چرابه پاییزقول داده ام که اوآن عصری می آید که مداد ارغوانی هم ساخته شده باشند برا نقاشی،که پاییز سر باشد از بهار من و پاییز می دانیم که او از اواسط اردیبهشت است و یک روز که در هیچ تقویمی نیست برای من رسیدن و برای او مداد رنگی خواهد آورد .آمدنش را بافانوس و دعا و بوسه وسنگ فرش مرمری از عشق به انتظار می نشینم.
 

شنبه 28 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

شب عشق

 

دوباره من،دوباره تو
دوباره چشمهای منتظر
دوباره قلب عاشقم برایت بیقرار میزند
دوباره ما
بیتاب در آغوش هم
و طعم لبهایت که نمیرود هرگز از یادم
و صدای نفس هایت که گوشم را مینوازد
و تو
نفسم میشوی در هیاهوی خستگی هایم
و آرامش
که تو هستی
و بوسه  و بوسه و بوسه
دستهایت که نوازشم میکنند و تمام میکنند آواز تنهاییم را
و بیتاب در آغوشت فرو میروم و هستی ام میشوی
و امشب که دوباره با تو برایم رویایی شد
که صدای قلبت آهنگ عشق را میا نمان نواخت
که عشق را در گوشم زمزمه کردی
و نوازش هایت که تمام میکند قصه ی عشق را برایم
که در همه ی لحظه هایمان
 نور جریان دارد
عشق جریان دارد
و ماه امشب شاهد عشق بازیمان شد
که این عشقبازی همه ی وجود من است
واین عشق همه ی هستی ام
دوستت دارم و دوستت دارم

جمعه 27 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 



هرچه هست، جز تقدیری که مَنَش می‌شناسم، نیست!
دستهایم را برای دستهای تو آفریده‌اند
لبانم را برای یادآوریِ بوسه، به وقتِ آرامش
 سادگی، آوازی نیست که در
ازدحام این زندگان زمزمه‌اش کنیم.
هرچه بود، جز تقدیری که تو را بازت به من می‌شناسد،
نشانی نیست!
رخسارِ باکره در پیاله‌ی آب، وسوسه‌ی لبریزِ آفرینه‌ی نور،
و من که آموخته‌ام تا چون ماه را
در سایه‌سار پسین نظاره کنم
.


جمعه 27 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

کتاب عاشقی را آرام باز می کنم

و ورق می زنم صفحات دلدادگی را ،

داستان خسرو و شیرین
. . .

افسانه ی لیلی و مجنون

روایت ویس و رامین ،

قصه ی فرهاد و منیژه ،

وامق و عذرا ، . . .

. . .

باز هم ورقی دیگر ،

و برگی دیگر ،

و کهن عشقی دیگر . . .

. . .

تو گویی لابلای هر برگ ،

با ظرافتی خاص . . .

دلی پیچیده شده ،

و چشمی نگران . . .

هنوز بر لب جاده عاشقی

به انتظار نشسته ،

یار را می جوید . . .

. . .
باز هم ورقی دیگر ،

و برگی دیگر ،

و کهن عشقی دیگر . . .

. . .

تو گویی لابلای هر برگ ،

با ظرافتی خاص . . .

دلی پیچیده شده ،

و چشمی نگران . . .

هنوز بر لب جاده عاشقی

به انتظار نشسته ،

یار را می جوید . . .

جمعه 27 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

پنجره رابازکن

بیا!

داردآفتاب می رود - غروب شود

دارد دیرمی شود

خودمان هم اگرنخواهیم

دست های مان - میانِ راه

گم می کنند هم دیگر را

.

دارد دیرمی شود

نگاه کن!

این طوراگربرویم

زیرِ پای مان پاییز

هیچ گاه به آخرنمی رسد

می مانیم میانِ برگ ها وُ... ،

آه ، نه!

پنجره رابازکن - بیا

بایدبه ایستگاه بهاربرسیم!

بهاریادت هست؟

ودانه های معطرِکاج؟

بیدارباشِ گنجشک ها و پروانه ها؟

ریسه های بیدوُ

شرم-خنده های کودکی

که من بودم؟

وگیاهِ نارنجیِ خورشید

بی غروب وُ - همیشه درطلوع؟

*

زیباست ، اما

ایستگاهِ خوبی نیست پاییز!

بِجُنب !

پنجره رابازکن

دست هام رابگیر - بیا

باید

تا بهار

بدویم

جمعه 27 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

ماه من

سلام مــاه مــن !

دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود …!

گفتم بیایم سراغ ِ خودت ..

احوال مهتابیت چطور است ؟!

چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟!

چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟!

چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟!

چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟!

چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است !

راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟!

می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟!

یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود …. هیچ کس به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد !

تو فقط ماه من بمون و باش !

ماه من !

مراقب خاطراتمان ، روزهای با هم بودنمان .. خلاصه کنم بهونه موندنم مراقب خودمون باش !

جمعه 27 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

تنهایی

تنهایی تلفنی‌ست که زنگ می‌زند مُدام

صدای غریبه‌ای‌ست که سراغِ دیگری را می‌گیرد از من

یک‌شنبه‌ی سوت‌وکوری‌ست که آسمانِ ابری‌اش ذرّه‌ای آفتاب ندارد

حرف‌های بی‌ربطی‌ست که سر می‌بَرَد حوصله‌ام را

تنهایی زل‌زدن از پشتِ شیشه‌ای‌ست که به شب می‌رسد

فکرکردن به خیابانی‌ست که
آدم‌هایش قدم‌زدن را دوست می‌دارند

آدم‌هایی که به خانه می‌روند و روی تخت می‌خوابند و چشم‌های‌شان را می‌بندند امّا خواب نمی‌‌بینند

آدم‌هایی که گرمای اتاق را تاب نمی‌آورند و نیمه‌شب از خانه بیرون می‌زنند

تنهایی دل‌سپردن به کسی‌ست که دوستت نمی‌دارد

کسی که برای تو گُل نمی‌خَرَد هیچ‌وقت

کسی که برایش مهم نیست روز را از پشتِ شیشه‌های اتاقت می‌بینی هر روز

تنهایی اضافه‌بودن‌ است در خانه‌ای که تلفن هیچ‌وقت با تو کار ندارد

خانه‌ای که تو را نمی‌شناسد انگار

خانه‌ای که برای تو در اتاقِ کوچکی خلاصه شده است

تنهایی خاطره‌ای‌ست که عذابت می‌دهد هر روز

خاطره‌ای که هجوم می‌آوَرَد وقتی چشم‌ها را می‌بندی

تنهایی عقربه‌های ساعتی‌ست‌ که تکان نخورده‌اند وقتی چشم باز می‌کنی

تنهایی انتظارکشیدنِ توست وقتی تو نیستی

وقتی تو رفته‌ای از این خانه


وقتی تلفن زنگ می‌زند امّا
غریبه‌ای سراغِ دیگری را می‌گیرد

وقتی در این شیشه‌ای که به شب می‌رسد خودت را می‌بینی هر شب

جمعه 27 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

تو برام تنهاترینی./ تو برام قشنگترینی./ تو نگینی روی انگشتر قلبم./ کاش میشد تو دام چشمهات اسیر همیشه بودم./ کاش میشد منو میدیدی که برات دارم می میرم./ نمیخوام بی تو بمونم، چون دیگه چیزی ندارم./ کاش می شد گلهای عشقم یه گلستانی می ساختند./ من میون دشت گلهام، تو بالا خورشید روزهام /کاش می شدچشمهای پاکت، ماه شبهای دلم بود، دیگه قصه ای ندارم، چون حالا من تو رو دارم./ واسه دوست داشتن چشمهات، واسه اون ناز نگاهت، به شکار شب و روزم ،باشه اشکالی نداره، بذار از عشقت بسوزم./

پنج شنبه 26 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

مال تو

 

 
 این خانه وقتی که می آیی تمامش مال تو
 
هرچه دارمغیر تنهایی تمامش مال تو
 
صددوبیتی،صد غزل دارم و حتی یک بغل
 
شعرهای خوب نیمایی تمامش مال تو
 
ضربآهنگ غزلهایم صدای پای توست
 
این صدای پای رویایی تمامش مال تو
 
بی کران سبز اقیانوس آرام تنم
 
ای پری خوب دریایی تمامش مال تو
 
عشق من عشق زمینی نیست،باور کن عزیز
 
عشقم این عشق اهورایی تمامش مال تو
 
باز هم بیت در پایان شعرم مال من
 
بیت های خوب بالایی تمامش مال تو

چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

 

درخشانم شبهابا ديدن تو آرام می شوم، و ای آسمان روزها نيز که دل آبی ات را ميبينم عاشق تر ازهميشه می شوم

چگونه ميتوانم دستانت را در دست بگيرم وقتی بين ما اين همه فاصله است؟

انتظار ميکشم تا شايد خداوند بالهايی را به من هديه دهد که بااين بالهای پر غرورم به سوی تو پرواز کنم و دستان گرمت را در دست بگيرم

کاشتو ای آسمان من، دل آبی ات ابری شود و از گونه هايت اشک بريزد تا شايد قطره ای ازاشکهايت بر گونه من بريزد تا احساس آرامش وعاشقی کنم

کاش تو ای ستاره من،فرشته ای بيايد و تو را در سبد بگذارد و آن سبد پر از محبت و عشق را به من هديه دهد

من، با اين فاصله ای که بين من و تو ميباشد چگونه پاک کردن آن اشکهای روی گونه درخشانت ميسر است؟ ای آسمان آبی من، بين من و تو فاصله ای است، پس چگونه دستم را بر روی گونه نازنينت بکشم و تو را نوازش کنم؟

آری من ستاره می شوم و به آسمان زندگی می آيم تا بر چهره درخشانت بوسه بزنم

آری ای مهتاب من، پرنده شبانه می شوم تا به آسمان بيايم و آن اشکهای پر از مهرت را از روی گونه های درخشانت پاک کنم

و ای آسمان آبی ام، خورشيد می شوم تا در دل آبی و پر ازعشقت برای هميشه بنشينم، شب را با آن وسعت آبی ات آشتی ميدهم تا برای هميشه آبی بمانی

دلم به درد آمده از اين فاصله، دلم به درد امده از اين انتظار ودوری بين ما


دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم

تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود...

عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت

این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ،

نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم

تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی...

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ،

به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام...

به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ،

به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام

و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم....

به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،

به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است

بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است

در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام

خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار

تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ،

تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم

نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ،

بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم....

نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان ،

تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم ،

نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی...

قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ،

زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !

 

 

 

دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

معجزه بهشت!

تنفست می کنم تا دم مرگ.پروانه ی اولت منم،مهم نیست اگر دومی،سومی و هزارمی را به بالهای سوخته که هیچ ،خاکستر شده ام بکشی. یک روز به پروانه هم خواهم فهماند و ان وقت تو هم خواهی دید که با جرات و رویی برای گشتن گرد هیچ شمعی را نخواهند داشت چرا انها دیر یا زود خواهند فهمید که وقتی قصه من و زیبا در افسانه ها جایش را با پروانه و شمع عوض کند جایی برای انها نیست.تو اهل سوزاندن بمان شمع من و من پروانه تا حالای امده ،تا هنوز نیامده وتا همیشه ی دیر برایت خواهم سوخت.

شب آتش سوزی شب زلزله شب سیل شب هر چیز که وحشتناک است و بزرگ،شب یک برق قشنگ ،شب یک تجربه که به درد همه چیز می خورد جز درد،شب زیبا،یک یلدای دیگر زیبا،شب مبادا،شب تو ،شبی که در کنارم بودی.

 

 

تمام شهر را ویرانه خواهم کرد و با تو آشنای من تمام شهر را بیگانه خواهم کرد.

و من یک روز نه چندان دور،کتاب ماجرایم با ترا افسانه خواهم کرد .

ببین زیبا،ببین شمع بلند دوردست قله برفی،خودم را که دنیا هست پیش پای تو پروانه خواهم کرد.

ببخش اما نمی دانمچرا این بار من خواهی نخواهی در دل تو خانه خواهم کرد.

برای فتح این قلعه زمانی ترک شهرو مردم و کاشانه خواهم کرد.

و موهای بلند بید مجنون نگاهت را شبیه یک نسیم اول دی شانه خواهم کرد.

ببین زیبا صدایت می کنم حالاهمین حالا،قسم خوردم که نامم را کنار نام تو تا انتهای کهکشان راه شیری نیز خواهم برد.

وزآن دوردست نقطه نزدیک،تمام سطر سطر عشقهایم را به تو افسانه خواهم کرد .

ببین زیبا هزاران بار دیگر باز گویم ترا با عشق خود با دست خود،با قلب سرشار از جنون خود شبی افسانه خواهم کرد.

توزیبایی فقط دیوانه ام کردی،ببین با عشق چشمت آخر سر، من چه خواهم کرد.

عقل می گفت که دل منزل و ماوای منست                     عشق می گفت که جای تویاجای من ست.

 

دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

مجنون توام ...

 

محبوبم،
چه رازی است این عشق که هر لحظه فراتر از لحظۀ پیش خواستن را فریاد میکند؟ چه حکمتی است که بی معشوق، عاشق، مجنونی است  بی قرار است و با او زمان چون غزالی گریزپای رو به فرار؟ چه خواستن زیبایی است و چه بی قراری عاشقانه ای که جز با او به آرامش و قرار نمی رسد.
معشوقم،
فقط لحظه های با تو بودن معنای زندگی است. هرچند انتظار نیز وصال را شیرین میکند اما لحظۀ دیدار چیز دیگری است چون تو بی نظیرترین عشق عالمی. و هر لحظۀ انتظار به اندازۀ تمام عاشق های منتظر بیتاب و بیقرار توام.

دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

 

یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن
یک پنجره که مثل حلقه یچاهــــــــــــــــــــــــی
در انتهای خود به قلب زمین میرســـــــــــــــــــــــــــــــــــــد
و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبیرنـــــــــــــــــــــــگ
یک پنجره که دست های کوچکتنهایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره هایکریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
سرشار میکنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
و می شود ازآنجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمانکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد
یک پنجره برای منکافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
*ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ*ـــ ـــــــــــ ـــــ ـــــ ــــ ـــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
*ــــــــــــــــــــــــــــــ*ــــــ ـــــ ـــــــــ ــــ ـــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
*ـــــــــــــــــــــــــ *ــــ ـــ ــــ ـــــــ*ــــــــــــــــــــــــــــــــ*
*ـــــــــــــــــــــــــ*ــ ـــ ــــ*ـــــــــــــــــــــــــــــ*
*ــــــــــــــــــــــ*ــ*ـــــــــــــــــــــــ*
*ـــــــــــــــــــــ*ــــــــــــــــــــ*
*ـــــــــــــــــــــــــــــ*
*ــــــــــــــــ*
*ــــــ*

دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

نفسم

برایت چه بنویسم از مهری که در رودخانه قلبم جاریست یا از طوفان سهمگینی که در دلم غوغایی به پا کرده و از اوراقی که سطر به سطر نام تووعشق تو را در خود جای داده« ای مهربان ترین»دفترم صد برگ دارد وهر صفحه با نام تو و یاد تو پر کردم و سرانجام به زیباترین نکته هستی رسیده ام همیشه دوستت دارم فدات شم.

دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

شکوفه اندوه

شادم که در شرارتو می سوزم                 شادمکه در خیال تو می گریم

شادم که بعد وصل تو باز اینسان              در عشق بی زوال تو می گریم

پنداشتی که چون ز تو بگسستم            دیگر مرا خیال تو در سر نیست

اما چه گویمت که جز این آتش                 بر جان من شراره ی دیگر نیست

دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

از تو که ............

 

امشب میخوام از تو بنویسم. از تو که لحظه هایم را میگذرانم به امید دیدنت.از تو که ثانیه هایم بدون تو قرن میشوند و دقیقه هایم بدون تو مثل یک عمر میگذرند.
از تو که دستانت نوازنده ی چیره دست عاشقی ند و لبهایت خواننده ی خوش صوت عاشقانه های مان و چشمانت بیانگر همه ی لحظه های ناب نوازش و لذت پایان ناپذیر خواستن هستند.

دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

یک لحظه کنار هم

نفس نفس کنار هم،

 

دوباره من،دوباره تو،دوباره ما

 

 

آغوشت ،پناهم
نگاهت،درمانم
لبهایت،اوج خواستن
دستانت،اوج عشق
و من ،همه انتظار،همه بیتابی
و زمان که در کنار تو چشم برهم زدنی میگذرد

 

دو شنبه 23 آبان 1390برچسب:,

  توسط پیشی  |
 

 



به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ جهت پر کردن لحظات تنهاییم ایجاد شده و این که احساس قلبمو به بهترینم هدیه کنم
black.kargar@yahoo.com


 

 

 تنها
 سهراب سپهری
 با توام
 در همین نزدیکی
 عشق بی پایان من...........
 دوست داشتنی ترین عشق دنیا،
 عشقم
 دوباره عاشقانه ها.....
 عاشقانۀ من،
 این نگاه که میکنی...
 آرامش آغوش تو
 برای تو...
 " دوستت دارم
 حرف دلم
 با توام
 زیبا ترین عشق
 قـلـــب عاشــــــقم
 شب تنهایی
 معنای واژه ها
 عشق من،
 خواستنی ترین عشق دنیا،
 عشق ابدی من،
 عشق خواستنی من
 عاشقانۀ من،

 

شهريور 1391
مرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390

 

پیشی

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه و آدرس

eshghe-bikaran002.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





دل نوشته های من
دل نوشته های من برای تو
سکوت
عاشقانه هایتان شیرین
یادت نره دوستت دارم...
شب شعر
...زندگی،رفاقت
دانلود سرگرمی و تفریح
تو را دوست میدارم
تو مال منی..من مال توام...
بی صـــــــداتــر از ســـــکـوتـــــ ♥
ܓܨღ دريــ♥ـا جـ♥ـون ღܓܨ
بدو بیا تووووووو
love forever
ninay nay faghat
دنياي خنده
شماره ي دختر
سپید
دلتنگی های دلم فاسه یه دونه اش
دلتنگی های ♥ دلــــ♥ــــم ♥ فاسه یه‍‍‍ دونه اش
jojosoolmati
دل نوشته های من
دنیای زیبای من
بزرگترین مرجع کسب درآمد اینترنتی
قاطی پاتی
ღ بـهـتـریـن شـعـرهــایی که خــونـدم ღ
**For All**
عاشقانه ها
دوستان
غزال شهر
¤¸.•°´¯¤پرنسس هدی¤¸.•°´¯¤
کوچه پس کوچه های تنهایی
★•.•´¯`•.•★...Tanha...★•.•´¯`•.•★
ــ خــــود ـــ مون
عاشقانه و غمگین
ღ♥ღ بـــــــــــــــاران عشــــــــق ღ♥ღ
عاشق ها
همش دلتنگی
عشق یه طرفه ممنوع
طلوع یک عشق
ஜღ♥ღஜO N L Y L O V E Rஜღ♥ღஜ
پرك شاپ
دانلود سرا
قصه گوی تنها
چقدر سرد است وقتی دلتنگ و نیستی
عشق بي پايان
Bیا2غم نامه
.:تك درخت عشق:.
یکی بود هنوزم هست
زندگی نامه مولانا
محمد جان دستت دارم
عاشقانه ها
چیک چیک بارون
دانشجوی مدیریت بازرگانی
عشق من
ASHEGHANE
عاشقانه
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

ــ خــــود م
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 146
تعداد نظرات : 209
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


كدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ

!-- شروع کد ساعت -->

ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


قالب وبلاگ


..